Search This Blog

صلح خواهی حامد کرزی و منشي خوارزمشاه

دلی که یاغی باشد، یاغی می نویسد؛ یاغی سخن می گوید.



تاريخ الفي به سرنوشت منشي خوارزمشاه كه به مغول پيوسته بود ، اشاره جالبي كرده و ادامه مي دهد:
چون چنگيزخان فتح ولايت خوارزم كرد، يكي از منشيان خوارزمشاه به اردوي او درآمده حال خود را به عرض چنگيزخان معروض داشت .
خان فرمود كه: ما را كسي بايد كه به ايل و ياغي چيزي بنويسد.
 بنابراين اين منشي را به اميري از امراي خود سپرد و .... جبه نويان ( سردار بزرگ چنگيزخان ) بعد از تسخير اكثر ولايات خوارزمشاه معروض داشت كه ... اگر حكم فرمايند عنان عزيمت به صوب شام منعطف داشته آيد . اما به واسطه ( بدرالدين لوٌلوٌ ) حكمران موصل در رفتن آن ولايت پاره اي متوقفيم ، چه او لشكر بسيار دارد و راه ها صعب و دشوار . و چون چنگيزخان بر حقيقت اطلاع يافت . منشي مذكور را طلب داشته و فرمود كه به بدرالدين نامه بنويس كه : ــــ خداي بزرگ ، ملك روي زمين را به من ارزاني داشته ، اگر بدرالدين ايل شود سر و مال و زن و فرزندان او بماند و اگر تمرِ‍ّد و عصيان نمايد ، آن را خداي جاويدان داند ... اتفاقا منشي به عادتي كه منشيان حكام ايران و توران دارند آن مضمون را به عبارات خوب و الفاظ مرغوب و تعريفي لايق پادشاهان نوشته ... و دانشمند حاجب آن را به مغولي ترجمه كرده بر چنگيزخان خواند . چون پادشاه جهانگير (( چنگيز )) نامه را برخلاف طبع خود يافت روي به منشي كرده از روي عتاب فرمود :
ــ اي مرد ، آنچه من گفتم در اينجا نيست .
آن احمق بخت برگشته جواب داد كه : نامه را بدين اسلوب بايد نوشت. خان در نهايت خشمناك شده فرمود كه :

ـــ دل تو با ما ياغي است . چيزي نوشته اي كه چون ياغي برخواند؛ در ياغيگری مجدّتر شود . بعد از آن فرمود تا منشي احمق را طبق قانون ياسا مجازات كنند .