Search This Blog

هارون الرشید و بهلول

نکته نگاری های تاریخی

روزی هارون الرشید مبلغی به بهلول داد که بین فقرا و نیازمندان قسمت کند. بهلول وجه را گرفت و لحظه ای بعد آن را به خلیفه بازگرداند.
هارون دلیل این امر را سئوال کرد؛ بهلول گفت: هر چه فکر کردم، محتاج تر و فقیرتر از خود خلیفه نیافتم. چرا که می بینم ماموران تو به ضرب تازیانه از مردم باج و خراج می گیرند و در خزانه ی تو می ریزند؛ از این جهت دیدم که نیاز تو از همه بیشتر است؛ لذا وجه را به خودت بازگرداندم.
---------------------------------

روزي شاعري احمق به بهلول برخورد کرده و به او گفت:

هروقت کاغذهای سفيد را مي بينم ، وحشت می کنم و تا موقعی که اشعاری روی آنها ننويسم؛ در وحشت هستم.

بهلول جواب داد: بر عکس شما : من هر وقت کاغذها را مي بينم که تو روی آنها اشعارت را نوشته اي، وحشت مي کنم!